یزدفردا "سید حسین پایدار اردکانی :شاید اولین تصویر عینی و ملموسی که از یک پزشک و آنچه او میتواند در راه تسکین آلام دردمندان انجام دهد در ذهن دارم، بر می گردد به 29 سال پیش. کودکی بودم 5-6 ساله که در حین دویدن و افتادن، دستم از ناحیه آرنج شکسته بود و تیم پزشکی اردکان آن روز هم که متشکل از دو سه تا پزشک هندی بود، عاجز از درمان، مرا حوالت به بیمارستان گودرز یزد نمودند.
شکستگی ناجور استخوان آرنج و آسیب احتمالی به عصب دست، حتی حاذق ترین پزشکان ارتوپد آن زمان بیمارستان گودرز را در ثمر دهی عمل جراحی دستم، دچار تردید کرده بود. وقتی با همان دست آتل بسته و در آغوش مادر، از اتاق رادیولوژی بیرون آمدیم و منتظر بودیم که دکتری پیدا شود و ریسک جراحی سخت دستم را به عهده گیرد، احساس کردم، قطره های اشک مادرم، روی دستم چکید. در عالم کودکی، فهمیدم که کار، سخت تر از آنیست که فکرش را می کردم.
نیم ساعتی به همین منوال گذشت. پدرم به دو سه تا از جراحان معروف آن زمان یزد هم مراجعه کرده بود ، اما همگی با دیدن عکسها و نحوه شکستگی، در ثمر دهی عمل جراحی تردید داشتند. خطر قطع دست چپم زیاد بود. در همین حین، دیدم از ته راهرو بیمارستان، مردی با کت و شلوار و کراوات و شاد و بذله گو، پیش می آید. هم من و هم مادرم از نحوه ورود او به بیمارستان و عکس العمل خدمه و پرستاران نسبت به او، فهمیدیم که باید پزشک حاذق و معتبری باشد. از کنارمان رد شد، اما.... لحظه ای ایستاد و بعد برگشت.
به مادرم سلام کرد. بدون مقدمه دستم را نگاهی کرد و از مادرم ، علت را جویا شد. او هم با اشک و آه، اتفاق را برای " زنده یاد دکتر طاهری، جراح معروف ارتوپد یزد" تشریح کرد. و دقایقی بعد، پرستاری آمد و گفت: " دکتر طاهری، قبول کرده که بچه تان را عمل کند و در کارش هم خیلی وارد است." دستم را عمل کرد و انگار حالا بعد از سه دهه، اصلاً اتفاقی برای دستم نیفتاده است. دو سه سال بعد از آن جراحی هم یکبار دیگر، اتفاقی دیدمش. مثل روز اول ، آمد و با من مشغول صحبت و خنده و شوخی شد. اما... دنیا برای انسانهایی که شرافتمندانه و نجیب زندگی میکنند، زندانی بیش نیست. در یک صانحه تصادف، این " پزشک حاذق و این انسان متعهد" به ملکوت پیوست. یادش همیشه با من است و در دل و جانم، جای دارد.
و اینگونه است که انسانیت، بر پست و مقام و اندیشه و تفکر و نسب و سبب، برتری می جوید و به کار و پیشه افراد، اعتبار و ارزش می دهد.
شغل پزشکی، به مانند دمیدن روح، در کالبد فسرده جسم انساهایی است که، سلامتی- این نعت مجهول خداوند مهربان- را از دست داده اند و چه بزرگ مردان و بزرگ زنانی هستند، پزشکانی که در کنار علم و آگاهی و تسلط بر دانش پزشکی، اخلاق و انسانیت را چاشنی کار حرفه ای خویش نموده و اینچنین ماندگار و جاوید می شوند و از خاک تا افلاک را سیر می کنند.
جامعه پزشکی اردکان، از دیر باز، متشکل از پزشکان خدوم، آگاه، متدین و متعهد و اخلاق گرایی بوده که مردم داری و صفا و صمیمیت و انسانیتشان ، زبانزد خاص و عام است. هم اکنون نیز، در سراسر ایران، پزشکان اردکانی، جزو حاذق ترین، اخلاقی ترین و مردم دارترین پزشکانی هستند که به جامعه ما خدمت می کنند و این، افتخاری دیگر برای اردکان و اردکانی است.
بیایید با هم یادی بکنیم از پزشکان عزیز همشهریمان که اکنون دیگر در میان ما نیستند. یادی کنیم از " دکتر سید محمود پزشکی"، قدیمی ترین پزشک اردکانی که همانگونه که بر سنگ قبرش نوشته شده، " پزشک محرومان " بود. یادی کنیم از " دکتر محمد حسن امامی " معروف به " دکتر امام" ، دکتر علی کرامتی، دکتر رضا حائریان، دکتر جعفرزاده، دکتر جواد صحرایی، دکتر حشمتی عقدائی، دکتر اسماعیل ماجدی و دکتر محمود مولوی و از خداوند علو درجات را برای روان این پزشکان هجرت کرده به سرای ابدی بخواهیم.
میخواستم برای این روز، دو گزارش تهیه کنم. یکی گزارشی پیرامون زندگی پر فراز و نشیب و ارزشمند افتخار جامعه پزشکی شهر و دیارمان و بلکه ایران، " جناب آقای دکتر جواد حائریان"، و دیگری مصاحبه ای با " دکتر اکبریان". اولی را به دلیل کسالت فراوان و خستگی مفرط " دکتر جواد" از دست دادم و دومی را به خاطر سفر دکتر اکبریان.
از همینجا به هر دوی این عزیزان درود می فرستم و آرزوی سلامتی و شفای عاجل برای دکتر حائریان، این پزشک اخلاق مدار و مردم دار دیارمان دارم.
جا دارد به سهم خودم از همه جامعه پزشکی اردکان که در راه کاهش آلام روحی و جسمی بیماران و دردمندان می کوشند و اخلاق انسانی را در حیطه کار خود، بر هر چیز مقدم می دارند تشکر نمایم و از خدای مهربان و بخشنده و عزیز، بهترین آرزوها را برای این بزرگواران داشته باشم.
روز پزشک و سالروز تولد اسطوره پزشکی ایران زمین، ابو علی سینا بر همگان مبارک باد.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 30,نوامبر,2024